صادق هدایت


صادق فردی بود که با همه به نحوی فرق داشت از نظر تفریح چیزهایی که دوست داشت و حتی دیدگاه او نسبت به مرگ.مرگ هدایت کسی بود که مرگ را دوست خود و تنها مونس و حلال مشکلات خود میدانست.
میخواهم در مورد خودکشی هدایت برایتان بگویم بعضی بر این باورند که خودکشی برای کسانی هست که اعتماد به نفس کافی ندارند و قدرت روبهرویی با مسائل را ندارند و دست به این کار میزنند ولی صادق کسی بود که اعتماد به نفس بسیار داشت که هنگامی که در گروه ربعه بود هر وقت که داستانی از خودش مینوشت ان را شاهکار خویش قلم داد میکرد.این اعتماد به نفس را نشان میدهد.
صادق کسی بود که استعداد فوقالعاده ای داشت کسی بود که زبان فرانسه را در کمترین مدت یادگرفت و زبان پهلوی نیز در کمترین زمان یادگرفت.صادق کسی بود که هیچگاه به صراق زن نمیرفت و میگذاشت تا زن به سراق او بیاید نه برای اینکه از عشق بدش میامد نه به این علت که نمیخواست زنی عاشق و دلباخته پول و یا زیبایی و یا... او بشود و برای همین همیشه میگذاشت تا زن به صراق او بیاید.
صادق کسی بود که میهن خود را بسیار دوست داشت و از جهالت مردم ان زمان نیز رنج میبرد او در داستانهای مختلفش عشق به میهن را ثابت کرده هدایت برای همین رفت تا زبان پهلوی را نیز یاد بگیرد.
من خودم یکی از طرفداران صادق هستم.چون دست به قلم خالق العاده ای داشت ومثل و مانند هدایت نیامده و نخواهد امد.ومن مثل هدایت مرک را دوست و مونس خودم می دانم ولی تنها چیزی که این میان میماند این است که هدایت نهیلست بود.او پوچ گرا بود و هیچ چیز را قبول نداشت حتی خدا و همه چیز را پوچ و فانی میدانست که هدایت در مورد پوچ بودن همه چیز میگوید:
از بزرگترین ستاره اسمان تا کوچکترین ذره روی زمین دیروزوذ میمیرند مرگ همه را به یک چشم نگاه وسرنوشت انها را از دوش برمیدارد...ای مرگ!تو از غم و اندوه زندگانی کاسته ان را از دوش برمیداری.سیه رور بدبخت را سروسامان میدهی تو نوشداروی ماتمزدگی و ناامیدی میباشی تو مانند مادر مهربانی هستی که بچه خود را پس از طوفان در اغوش گرفته نوازش میکند و میخواباند...
                                                                       
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد